نامه های من

نامه های من

حرفهای دل
نامه های من

نامه های من

حرفهای دل

زخمها

من از زندگی خسته شدم

همه ی ترس های بچه گانمو سر کوب کردم

اگه تو باید بری

من ارزو میکنم که بری

چون حضور تو اینجا وقت تلف کردنه

و رهام نمیکنه

این زخمها دیگه التیام پیدا نمیکنن

این دردها خیلی حقیقین

ایقدر زیادن که گذر زمان هم نمیتونه پاکشون کنه

وقتی تو گریه میکنی من باید تمام اشکاتو پاک کنم

وقتی تو فریاد میزنی من با تمام ترس های تو مبارزه میکنم

و در تمام این سال ها من دست تورو نگه داشته بودم

اما تو هنوز

همه چی منو در دست داری...


3Jokes_Emotional (11)